روزی که «لشکر ۹ عراق» تحقیر شد

به گزارش قرن سی

ما درباره آبادان نمی‌گوییم آزادسازی آبادان، بلکه می‌گوییم شکستن حصر آبادان. دربارۀ سوسنگرد هم همین طور است. ما در آنجا رزمنده و ارتباطات داشتیم برای سوسنگرد سازوکار تعیین شده و آنجا محور بندی شده بود. بنابراین «آزادسازی سوسنگرد» غلط است. باید بگوییم: «شکستن محاصره سوسنگرد.»

تحقیر لشکر ۹ عراق

وقتی این لشکر نتوانست با لشکر ۵ الحاق کند برای جبران حقارتی که دچارش شده بود سعی کرد با هماهنگی لشکر ۵ یک بار دیگر به سوسنگرد حمله کند. هدف نهایی‌اش هم اهواز بود. بنابراین لشکر ۵ از غرب اهواز واحدهایش را به سمت جاده سوسنگرد – حمیدیه فرستاد و جاده را بست و به لشکر ۹ کمک کرد تا به سمت سوسنگرد پیشروی کند و آن را به محاصره دربیاورد.

بیشتر بخواندی:
شیرین ترین خاطره جنگ به روایت یک فرمانده
نقش ماندگار نیروهای آذربایجانی در سوسنگرد
آیا کسی هست ما را یاری دهد؟

 لشکر۹ هم از سه محور به شدت به سوسنگرد حمله کرد؛ یکی از جنوب سوسنگرد یعنی یکی از محور بستان – سوسنگرد و یکی هم از سمت شمال کرخه.  این لشکر با عبور از رودخانه کرخه فشار شدیدی به سوسنگرد وارد کرد رودخانه‌ای که خط مستقیمی را طی می‌کرد و از شمال سوسنگرد می‌گذشت و به سمت بستان می‌رفت و به هور می ریخت شاخه اصلی کرخه بود و منظورم از کرخه همین است.

نام محلی این رودخانه «نیسان» بود و عراق با عبور از آن فشار آورد؛ یعنی از سمت غرب به شرق از آن طرف هم لشکر ۵ جاده را بسته بود و حدود ۳۰۰  نفر از نیروهای ما که داخل شهر بودند، واقعاً حماسه آفریدند.

باید بگوییم: «شکستن محاصره سوسنگرد.»

در آن زمان اسماعیل دقایقی فرمانده سپاه سوسنگرد بود، اما زمانی که حمله کردند دقایقی در شهر نبود. سه روز تمام بچه‌ها در محاصره بودند و جنگ جانانه‌ای کردند و حماسه‌ای به یادماندنی آفریدند. من مطلبی با عنوان «آزادسازی سوسنگرد» خواندم، در حالی که «شکستن محاصره» با «آزادسازی» متفاوت است. ما درباره آبادان نمی‌گوییم آزادسازی آبادان، بلکه می‌گوییم شکستن حصر آبادان. دربارۀ سوسنگرد هم همین طور است. ما در آنجا رزمنده و ارتباطات داشتیم برای سوسنگرد سازوکار تعیین شده و آنجا محور بندی شده بود. بنابراین «آزادسازی سوسنگرد» غلط است. باید بگوییم: «شکستن محاصره سوسنگرد.»

البته در جنوب سوسنگرد عراقی‌ها نفوذ کرده و جنگ خیابانی راه انداخته بودند. تانکی که شما امروز در سوسنگرد می‌بینید باقیمانده همان دوران محاصره است. بچه‌های تبریز به خصوص نیروهای تجلایی (علی) در حفظ شهر نقش مهمی داشتند نیروهای در محاصره به آیت الله مدنی پیامی رساندند.

به ایشان پیام رساندند که ما در محاصره‌ایم و تنهاییم و کسی به فکر ما نیست. آیت‌الله مدنی هم از تبریز به تهران آمد و خدمت امام رفت و گله کرد که بچه‌های تبریز و بقیه بچه‌ها در محاصره‌اند و کسی به فریاد آنها نمی‌رسد. حاج احمد آقا هم به دستور امام، به اهواز زنگ زد و گفت: «فکری بکنید.»

در نهایت یک تیپ از لشکر ۹۲ زرهی ارتش، نیروهای چمران و نیروهای سپاه و بسیج توانستند محاصره را بشکنند و از سقوط سوسنگرد جلوگیری کنند. گروه‌هایی از استان‌های مختلف در سوسنگرد بودند یادم می‌آید در دوران محاصره، از بچه‌های تبریز مثلاً تجلایی بود یا توانا و علیرضا عندلیب و دو برادر از تهران به نام‌های علی و تقی توحیدی بودند که بعداً یکی از آنها در عملیات «والفجر مقدماتی» شهید و دیگری اسیر شد که برگشت. یادم هست مسعود صفایی مقدم به عنوان جانشین دقایقی به آنجا رفته بود عبدالله جاویدان از بچه‌های، بهبهان عده ای از بچه‌های شیراز و نوری و عزیزی از بچه‌های تهران و صادق حیدرخانی هم بودند.

انتهای پیام


منبع

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا